-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 04:05
اوصولا ادمی نیستم که مراعات کسی رو بکنم و اوصولا بی پرده و رک حرفمو میزنم. تا حالا دقت نکرده بودم که این طور حرف زدن من باعث شده که مردم منو به عنوان نوعی تکیه گاه واسه تایید یا تکذیب کاراشون قرار دادن. مثلا دوستم میخواد با دوست پسرش بهم بزنه من باید خیلی رک بهش بگم پسره تنه لشه تا بتونه باهاش بهم بزنه. از همه بدتر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 03:42
اون دیفال نیست دیواره.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 03:38
اون دیفال نیست دیواره.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 مهرماه سال 1389 09:05
هرچی وزن کم کرده بودم داره به سرعت برمیگرده. کارم شده خوابیدن و خوردن و بالا اوردن و دوباره خوابیدن و خوردن و بالا اوردن و دوباره ..... زندگیم کلا تو گله. نه حوصله ی بقیه رو دارم نه حتی حوصله ی خودم. واکنش هام به شدت عکس العمل داره و و اوصولا با همه قهرم در حال حاضر. حالم از این یک نواختی داره به هم میخوره بدتر از اون...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 03:00
کاملا زندگیم به گل نشسته.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 03:54
اوصولا من و مامانم خیلی از نظر اخلاقی شبیه همیم به جز خون. مامانم از خون و این چیزا میترسه. من نمیترسم. یادمه چند وقت قبل که عمل کرده بودم دکتر گفته بود بخیه ها جذبیه و خودش میوفته. منم ۲ هفته منتظر شدم تا بیوفتن ولی نیفتادن منم چون کمر بند میبندم این چسب کمر گیر میکرد به اونا و یه شب خودم کشیدمشون. بعد اون هم چون...
-
بعضی وقتها
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 06:30
بعضی وقتها از کار این دخترا و کلا جنس دختر خندم میگیره. دخترا اوصولا خیلییییییییی خوبن ولی بعضی وقتها یه کارایی میکنن ادم میمونه چی بگه. امروز با دوستام رفته بودیم بیرون منم خوابالو نشسته بودم تو ماشین داشتم چرت میزدم. خلاصه پیاده شدیم رفتیم نشستیم رو تخت(رفته بودیم دربند) من داشتم قلیون میکشیدم همونجوری هم خواب و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 00:23
بعضی وقتا انقدر میخوابی که از خوابیدنم خسته میشی.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 مردادماه سال 1389 02:34
امروز منو اتنا و ارمغان رفتیم ارم. ساعت 6 راه افتادیم الان 10 دقیقه اس رسیدیم. خوش گذشت کلی... یه چیزی هم امروز فهمیدم. پسر بودن سخته. اخه همیشه از پسر ها انتظار میره بیان جلو و شاید طرف پا داد شاید نداد. من خودم به عنوان دختر وقتی فکر میکنم برم به یکی پیشنهاد بدم اونم محل سگ هم نذاره دل و رودم میریزه بهم. حالا پسرا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 02:50
امیری به شاهزاده گفت : من عاشق توام . شاهزاده گفت : زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است . امیر برگشت و دید هیچکس نیست . شاهزاده گفت : عاشق نیستی ! عاشق به غیر نظر نمیکند .
-
خنده
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 01:29
امروز نازنین اومد اینجا رفتیم جواب کنکور رو ببینیم. منم تازه از خواب پاشده بودم تا بیام تو اتاق و وصل شم مخ منو خورد. زهرا دعا کن قبول شم. زهرا دعا کن اگه قبول نشم خودمو از پنجره پرت میکنم پایین و این حرفا. تا نتیجه رو ببینیم منو سرویس کرد. بعدش هم که دیدیم قبول شده کلی بقله گوش من جیغ زد!!! البته میخواست بیاد روبوسی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 01:16
من اصلا ادم پر رویی نیستم!!! همه هم میدونن!!!خیلی ادم مظلومیم!!! ولی نمیدونم چرا هرکی بهم میرسه میگه پررویی!!! کی ؟؟؟ من؟؟؟ کجا؟؟؟ یه چند روزی بود خاله و دایی اتنا اومده بودن خونشون بیشتر از اینکه خونه اونا باشن خونه ما بودن. اخه مامانم خیلی ادمه خوش مشربیه هی میگفت بگو بیان بگو بیان. خلاصه امروز من رفتم اونجا خالش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مردادماه سال 1389 01:20
تو هر کاری اوصولا ادم تازه کار رو اعصاب ادمه. یعنی رو مخ ادم راه میرن!!!
-
دیروز
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 06:56
خیره سرم دیروز با اتنا رفته بودیم ثبت نام کنکور. یه فاجعه بود واسه خودش!!! صبح ساعت 8 راه افتادیم بریم عکاسی. رفتیم دیدیم نوشته ساعت 12 باز میکنه!!! اول رفتیم 2 تا ساندویچ گرفتیم بعد رفتیم تو پارک نشستیم تا باز شه. از اونجایی هم که واسه عکس باید مقنعه میزاشتیم بدونه ارایش قیافه هامون واقعا دیدنی بود!!!!! نیم ساعت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 12:54
رفتم موهامو رنگ کردم. شده شکلاتی عسلی. قیافم شده شده عینه سیب سرخ!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 02:24
BLIND DATING داستانه یه پسره کوره که تا 22 سالگی س-ک-س نداشته و میترسه این براش مشکل بشه. برادرش قرار جور میکنه ولی به خاطر کوریش هیچ کدوم خوب نمیشه. تو این زمان یه با یه دختر هندی اشنا میشه و میفهمه که یه عمل هست که امکان داره بتونه ببینه... GROWN UPS فیلمه کمدیه قشنگیه. چند تا دوست بهد از 30 سال جمع میشن دوره هم و...
-
!!!
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 01:58
امروز صبح بیدار شدم. داشتم فیلم نگاه میکردم تو فیلمه یه دختره موهاش شکلاتی بود. تا ساعت 4 با خودم کلنجار رفتم بعد دیدم نمیشه اصلا را نداره زنگ زدم وقته ارایشگاه گرفتم. فردا میخوام برم موهامو شکلاتی کنم. !!! البته این اخلاق تو فامیل ما ارثیه. همه دمدمی مزاجیم. عمو هام دختر عمو هام. من خودم از همه بدتر. خیلی هوسباز و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 01:47
امروز رفته بودم بیرون. مترو امام خمینی بودم. داشتم دقت میکردم این پیرمردها چقدر هیزن. جووناش انقدر هیز نیستن که پیرا چشم درشتی میکنن!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 01:45
میروی و من نگاهت میکنم... تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو... یک عمر برای گریستن وقت دارم... اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست... و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم ... مرسی عشقولانه.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 تیرماه سال 1389 23:43
ساده است ستایش گلی، چیدنش، و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد... مرسی عشقولانه.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 تیرماه سال 1389 02:13
امروز فهمیدم به هیچ کس نمیشه چیزیو که نمیدونه بگی. فقط میتونی چیزایی رو که میدونه یاداوری کنی. ولی چیزی که نمیدونه رو نمیتونی بهش بفهمونی. همینطور فهمیدم ادم ها چیزایی رو که میخوان میبینن نه چیزایی رو که میبینن ولی نمیخوان. حدود ۲۰ ۳۰ تا فیلم گرفتم دفه ی بعد اونارو معرفی میکنم. اها راستی این پسره بازم اومد. فیلمیم....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 تیرماه سال 1389 01:44
امشب از اون شبهاست که من دوباره دیوونه بشم ، تو مستی و بی خبری اسیر می خونه بشم ، امشب از اون شبهاست که من دلم می خواد داد بزنم ، تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم .... دلم گرفت از آسمون ، هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه ، دلم گرفته از همه .... ای روزگار لعنتی سخته بهت هرچی بگم ، من به زمین و آسمون دست...
-
اخی...
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 23:14
بلاخره این تولد هم تموم شد. بعده ۵ تا لباس اخر سر هم عینه این خنگا یه بولیز با شلوار لی پوشیدم. این هم انتخاب طلائی من!!! ساعت 8 صبح اتنا اومده بود دنبالم. ساعت 9 باباش اومد دنبالمون وسایل رو برداشتیم رفتیم خونه اتنا اینا. بعد رفتیم ارایشگاه. بعد برگشتیم خونه. حالا اون وسط دعوای لباس گرفتیم. خلاصه ساعت 3 اماده شدیم...
-
دلم گرفته.
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 03:27
یه همچین شبایی دلم میگیره. انوقت کل روزه بعد رو عینه سگ پاچه میگیرم. اوصولا حرف زدن با دخترا اشتباه محضه. اگه پسری به حرفم گوش کن هیچ وقت با دخترا حرف نزن. ادم به غلط کردن میوفته.واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی...................... دلم گرفته.ادم خوب و راضیه. بعد عینه شپش میوفتن تو تنت یه...
-
امروز...
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 23:47
امروز منو اتنا و ارمغان رفته بودیم بیرون قلیون بکشیم. سوته دلان انقدر خنک بود که من میخواستم همونجا بمونم. حالا اتنا هم انقدر غر زد که منو حرص داد. همش میگفت چرا هوا گرمه؟ اخه مگه دسته منه که خنک ترش کنم؟ چرا ادم ها انقدر غر میزنن؟ امروز 2 بار زدم تو پهلوی اتنا تا غر نزنه بدتر شد. ایندفه از هوا چرخید رو من. تو خشنی تو...
-
لباس
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 02:23
امروز رفته بودم بیرون با اتنا و ارمغان(شکر خدا هر روز بیرونیم که) بعد رفتیم پاساژ امیر تا من لباس بگیرم. خلاصه بعده 100 تا مغازه رفتن و 10000 تا لباس دیدن اخرش یه پیرهن انتخاب کردم که هم تا وسط رونم بود هم ساده بود هم شیک. قسمت یقه اش هم باز بود تا روی بازو. خلاصه خیلی چیزه تاپی بود. حالا من رفتم اتاق پرو لباس رو...
-
چه خبره؟
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 02:49
چند روز پیش دوستم اومد گفت ایرانسلتو میخوام. گفتم بردار. خلاصه گذشت تا دیروز که گوشیو اورد. امروز صبح ساعت 6 گوشیو روشن کردم. ساعت 7:17 دقیقه داشتم گوشیه خودمو میزاشتم تو شارژ گفتم اونم بزنم . گوشیو نگاه کردم دیدم 68 تا میس کال و 25 تا اس ام اس اومده!!! نگاه کردم تو اسم های save شده دیدم از 600 تا اسم شده 1251 تا اسمه...
-
اب پز
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 01:05
چرا هوا انقدر گرمه؟ واقعا اینجوریه یا فقط من احساس میکنم اپ پز شدم؟!!!
-
i want ....
جمعه 18 تیرماه سال 1389 01:30
امروز با دوستام و داداشم رفته بودیم بیرون. داشتیم بستنی میگرفتیم یه پسره اومد جلو باید و شاید شماره بده ندی نمیرم. خلاصه من داشتم به یارو میگفتم بره که البته نرفت. بعد دوستم اومد گفت خوبه پسره چرا شماره نمیدی؟ منم گفتم نه خوب نیست/ گفت پس چی میخوای از یه پسر؟ این سوالش تو ذهنم موند تا وقتی برگشتیم خونه. کلی فکر کردم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 00:37
این روزا هر جا رو نگاه میکنی همه دنباله دوست میگردن. حالا کاری به خود قصد دوستی ندارم. ولی کلا اکثرا دنبال یکی هستن. مثلا ما دخترا وقتی دوره هم جمع میشیم میشینیم به این و اون زنگ زدن و بینه چیزی حدود 300 یا 400 تا پسر هیچ کدوم نگفتن مزاحم نشو من دوست دختر دارم. همشون یا قرار میخواستن یا س- -ک --س یا دوستی یا حالا...