زندگی

خواب و بیداری

زندگی

خواب و بیداری

مجتمع تجاری

به طوره قطع از هر چی مجتمع تجاری یا پاساژه بدم. میاد. امیدوارم همشون خراب شن.  

حدود 5 روزه دارن بغله باشگاه یه زمین بزرگیه دارن اونجارو میکوبن یه چیزی تو مایه های پاساژ نور بسازن. از پاساژ نور متنفرم. از هرچی پاساژ و مغازه اس متنفرم. از هرچی کارگر و بلدوزر؟ بلدزر؟ متنفرم. از هر چی کامیونه متنفرم.  

این کارگر هایی که اینجا دارن کار میکنن شب ها کار میکنن صبح ها میخوابن. از 8 شب شروع میکنن تا 6 صبح. 6 صبح میگیرن میخوابن و استحرات و این حرفا تا 8 شب. ازشون متنفرم. 5 روزه هر چی میخورم مزه خاک میده. 5 روزه شب ها فیلم نگاه میکنم صبح از 6 میخوابم تا 1 بعدازظهر. صدای کامیون و بلدوزر و جرثقیل انقدر بلند و نزدیکه که خونمون میلرزه. 100000 بار زنگ زدم 137 مثلا شکایت کنم. هیچکس به هیچ جاش حساب نکرد. به طوره قطع ازشون متنفرم.  

امروز رفتم گوشی سفارش دادم 5800 ؟ نمیدونم گوشیه خوبیه یا نه. همینجوری یه چیزی انتخاب کردم. اگه به خودم بود دوباره مدل گوشیه خودمو انتخاب میکردم. چرا اینجوریه؟ چرا ادم به گوشیش وابسته میشه ؟ به نظره خودم گوشیم بی نظیره. دوستش دارم..........!!!!!! پوشیه خودم مدلش  

موتورولا A1200 خیلی گوشیه خوبیه. هم تمام لمسیه هم تاشو هم شیکه هم عشقه منه. ولی 1 ساله دارمش دیگه قدیمی شده. ولی واقعا دوستش دارم. فکر نمیکنم گوشیه دیگه ای امکاناته گوشیمو داشته باشه. مامانم پیشنهاد داد نگه دارم یه ایرانسل بگیرم بندارم توش همینجوری دستم باشه. نمیدونم. شایدم خط ام رو تو همین گوشی نگه داشتم یه ایرانسل انداختم تو 5800؟ نمیدونم. شنبه میرم بگیرمش. داشتم فکر میکردم ملت دمه عیدی چه هول شدن؟ امروز طرفای ولیعصر بودیم از ازدحام نمیشد مغازه هارو دید. 7 حوض؟ هوض؟ هم خیلی شلوغه. عید خبری هست که من خبر ندارم؟ عیده دیگه اینهمه هول شدن نداره. بابام هی میگه بریم خرید ولی چه خریدی؟ با کدوم حوصله؟ تازه میخوام چی بگیرم؟ 2 سالی هست اصلا حسه عید ندارم. البته هیچ وقت نداشتم ولی تو حال و هوای عید بودم. 2 ساله اون حال و هوا شم ندارم.  به قوله مامانم کلا هیچی تو زندگی باعث نمیشه من وا برم. من تو همه چی متوسط ام. نه زیاد خوشحال میشن نه زیاد ناراحت میشم . نه هیجان دارم نه نقطه ظعف. نظرم هم اینه که ادم تو هر شرایطی باید رو احساساتش کنترله شدید داشته باشه. قرار نیست کسی بفهمه تو داری لبخند میزنی یا ناراحتی. قرار نیست همه احساساتتو بگی یا بروز بدی. من هیچ وقت راجع به احساسم با کسی که منو میشناسه حرف نمیزنم. البته من کلا حرف نمیزنم ولی در هر صورت نباید حرف زد.

نظرات 1 + ارسال نظر
گربه تنها چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ب.ظ http://devil-angel.blogsky.com

خوبه زیاد حرف نمیزنی :))
پسر ها از بچه گی عاشق کامیون هستن پس فکر کنم علی تون خیلی خوشش میاد
تو میتونی از لذت بردن اون لذت ببری
امیدوارم که در زندگی زیاد با خاک سر و کار نداشته باشی و مثل فرشته ها همیشه اون بالا بالا ها باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد