زندگی

خواب و بیداری

زندگی

خواب و بیداری

امروز...

امروز منو اتنا و ارمغان رفته بودیم بیرون قلیون بکشیم. سوته دلان انقدر خنک بود که من میخواستم همونجا بمونم. حالا اتنا هم انقدر غر زد که منو حرص داد. همش میگفت چرا هوا گرمه؟ اخه مگه دسته منه که خنک ترش کنم؟ چرا ادم ها انقدر غر میزنن؟ امروز 2 بار زدم تو پهلوی اتنا تا غر نزنه بدتر شد. ایندفه از هوا چرخید رو من. تو خشنی تو دختر نیستی باید ببینم تا باور کنم حتی پسرا هم انقدر وحشی نیستن!! دوباره زدم این دفه برگشته میگه تو رام نمیشی!!!!!!! 5 شنبه اتنا تولد گرفته مثلا. ای بمیره که کلی کار گذاشته واسم. باید لباس بگیرم و صندل و لاک و انگشتر و این حرفا و تازه وقته ارایشگاه. تازه 15 روزه دیگه هم تولد دختر داییمه دوباره باید برم لباس بگیرم و لاک و صندل و وقته ارایش گاه و این  حرفا. فردا میرم اداره واسه کار ورزیم. چرا ملت مهمونی میگیرن؟ نمیشه بشینیم تو خونه لم بدیم فیلم نگاه کنیم؟ اینجوری نمیشه باید برم تو کولرمون یخ بریزم!

لباس

امروز رفته بودم بیرون با اتنا و ارمغان(شکر خدا هر روز بیرونیم که)‌ بعد رفتیم پاساژ امیر تا من لباس بگیرم. خلاصه بعده 100 تا مغازه رفتن و 10000 تا لباس دیدن اخرش  یه پیرهن انتخاب کردم که هم تا وسط رونم بود هم ساده بود هم شیک. قسمت یقه اش هم باز بود تا روی بازو. خلاصه خیلی چیزه تاپی بود. حالا من رفتم اتاق پرو لباس رو پوشیدم گفتم اتنا بیا ببین خوب شده. در اتاق پرو باز شد دیدم فروشنده خیلییی ریلکس خودشو انداخته تو البته در رو نبست چون جفتمون جا نمیشدیم. حالا اتنا و ارمغان دمه در وایسادن دارن میخندن. پسره خیلی ریلکس برگشته میگه اره خوبه به تنت چسبیده. بهت میاد. حالا تو اتاق 1 در 1 خم شده کمر لباس رو ببنده. حالا لباسه هم خیلیییییییییی بازه لباس زیرم کاملا پیدا بود. پسره هم همش تعریف میکرد: خیلی بهت میاد ماه شدی تا حالا تو تنه هیچ مشتری اینجوری نشسته بود در حالی که من تا جایی که جا داشت خودمو چسبونده بودم به اینه که به پسره نخورم.!!! بعدش انقدر عصبانی شدم که سره پسره داد زدم برووووو بیروووووون. اونم پرید بیرون. حالا موقع حساب کردن میگم چقدر شده میگه قابل نداره. دوباره میگم مرسی چقدر شد میگه اصلا قابل شما رو نداره. منم عصبانی شدم از جلوی قفسه هایی که ایستاده بودم هلش دادم قیمتو نگاه کردم پولو گذاشتم رو میز اومدیم بیرون. 2 قدم نرفته بودم دیدم داره داد میزنه عزیزم صبر کن..... برگشتم سرش داد میزنم عزیزت عمته پسره ی پرو برگشته میگه شما شمارتو بده من چاکرتم. انقدر حرصم گرفته بود که داشتم با خودم فکر میکردم یه وکیل خوب پیدا کنم. واسه اینکه بزنم بکشمش بعد واسه دادگاه وکیل میخوام دیگه. بعد اتنا گفت شمارشو بگیر بگو زنگ میزنم ول کنه. حالا به پسره گفتم میگه زرنگی؟ میخوای منو بپیچونی؟ شمارتو بده تا برم؟ !!! خلاصه به هر بدبختی بود رفت ولی از اون موقه من تصمیم گرفتم هیچ مغازه ای توش پسر باشه نرم. من نمیدونم چرا پسرا انقدر پرو هستن؟ چرا فکر میکنن وقتی میگن شماره بده ما دخترا این طرف بال در میاریم 2 دور تو اسمون میچرخیم؟ به چه حقی ؟

چه خبره؟

چند روز پیش دوستم اومد گفت ایرانسلتو میخوام. گفتم بردار. خلاصه گذشت تا دیروز که گوشیو اورد. امروز صبح ساعت 6 گوشیو روشن کردم. ساعت 7:17 دقیقه داشتم گوشیه خودمو میزاشتم تو شارژ گفتم اونم بزنم . گوشیو نگاه کردم دیدم 68 تا میس کال و 25 تا اس ام اس اومده!!! نگاه کردم تو اسم های save شده دیدم از 600 تا اسم شده 1251 تا اسمه ذخیره شده!!!!!!!! دوستم که زنگ زد ازش پرسیدم با این چیکار میکردی مگه؟!!! گفت به عالمو ادم شمارشو دادم بعد هم میرفتم چت به همه شماره ایرانساتو دادم. البته همه بچه های ما ار اون اول با هم توافق کردن که شماره 912 رو به هیچ کسی ندیم واسه همین همه یه ایرانسل ذخیره دارن یا بیشتر ولی بعده یه مدت دیگه بچه ها شروع کردن شماره 912 رو دادن که مجبور شدن خط عوض کنن. حالا من نمیدونم این دیگه چه جورشه؟ مثلا واسه 2 دقیقه حرف زدن واسه چی شماره میدی؟ البته این جور وقتها وضیفه ی منه که تا اونجایی که میتونم هی متلک بندازم و یادشون بیارم قبلا چیکارا کردن یا نکردن. به این دوستم هم تا شد تیکه انداختم. یکیشون هم این بود که گفتم همین کارارو کردی که سعید رفت به فریبا پیشنهاد داد. البته شاید شما بگی چرا ؟ خب واسه ی اینکه یکی باید باشه که حقیقت های تلخو یاداوری کنه. چند وقته پیش اتنااومد گفت من با معصومه قهرم. جفتشون دوستامن. گفتم چرا؟ گفت دیروز معصومه خونمون بود کسی هم خونه نبود جز خواهره اتنا که خواب بوده بعد معصومه جلو اینه بوده اتنا میره پیشش معصومه هم اتنا رو میگیره شروع میکنه ازش ل-ب گرفتن. خب تو این موقعیت باید یکی باشه که هی یادش بندازه کارش اشتباه بوده و اینکه خواهرش بیدار بوده و شنیده و کلی گریه کرده. و اینکه اون خواهره کوچیکتره و روش تاثیره بد داره. یکی باید بهش یاداوری کنه یا نه؟ اگه من قضیه رو به بیخیالی میگرفتم(من خیلی ادمه جدی هستم و همیشه زبونم تیزه) اونوقت بعدا چی میشد؟ البته من زبونم واسه این یاداوری ها خیلی تیزه ولی تا لازم نباشه من حرفی نمیزنم. این چند وقته اتنا هی به من میگه غلط کردم انقدر تیکه ننداز ولی من میگم چرا کاری میکنی که مجبور شی روزی 100000 بار تیکه های سنگین به خاطرش بشنوی؟وضیفه ی جالبی نیست ولی نقشه من تو زندگی اینه. در ثانی خیلی وقت ها من سعی در این دارم که شوخی کنم و یه رابطه رو ادامه بدم ولی به خاطره تجربه ی کمی که از شوخی دارم حرفام بد برداشت میشه. یا مشخص نمیشه که شوخیه. حالا اینکه این قضایا چه ربطی به هم داشتن جوابش اینکه هیچ ربطی ندارن موقع تایپ چند تا مسئله تو زهنم بود یکی یکی نوشتم. حالا سرو تهش یه ربطی ازش در میاد.

اب پز

چرا هوا انقدر گرمه؟ واقعا اینجوریه یا فقط من احساس میکنم اپ پز شدم؟!!!

i want ....

امروز با دوستام و داداشم رفته بودیم بیرون. داشتیم بستنی میگرفتیم یه پسره اومد جلو باید و شاید شماره بده ندی نمیرم. خلاصه من داشتم به یارو میگفتم بره که البته نرفت. بعد دوستم اومد گفت خوبه پسره چرا شماره نمیدی؟ منم گفتم نه خوب نیست/ گفت پس چی میخوای از یه پسر؟ این سوالش تو ذهنم موند تا وقتی برگشتیم خونه. کلی فکر کردم تا فهمیدم چی میخوام. من تفاوت میخوام. یادمه چند وقت قبل تو روم یه پسره برگشت گفت سلام خوبی؟ منم گفتم های. بعد اون خیلی رسمی برگشت گفت حالت خوب نیست که جوابشو نمیدی؟ اولین و اخرین پسری بود که منو مجبور کرد بهش بگم اره حالم خوبه. خیلی ازش خوشم اومده بود. بعده اون یه چند تا مورده دیگه بود که تا حدودی متفاوت بودن. ولی من کسی رو میخوام که با یه حرفه خیلی ساده منو تحت تاثیر قرار بده. متفاوت باشه نه مثله همه. دیروز با یکی چت میکردم نیم ساعت اول فکر میکردم دختره بعد گفت پسرم. باورم نمیشد. ازم پرسید چه رنگی دوست داری؟ باورم نمیشد!!! یادم نمیاد تا حالا پسری ازم پرسیده باشه چه رنگی دوست داری. البته من خودم هم هیچوقت از هیچ کس نپرسیدم ولی خیلی جالب بود. پسرا هیچوقت به جزئیات اهمیت نمیدن. همیشه کلیاته. مثلا پسری که قرار میخواد بزاره همون اول میگه کی ببینمت. حالا نمیگه بزار 2 روز با طرف حرف بزنم بعد بگم قرار. مثله پسرایی که میان میگن قدو وزن؟ خدایی توهین نیست؟ مگه من چیپسم که میزانه کلسترول و چربیمو چک کنه؟!!!! من یه ادمه متفاوت میخوام چون خودم متفاوتم.