زندگی

خواب و بیداری

زندگی

خواب و بیداری

بعضی وقتها

بعضی وقتها از کار این دخترا و کلا جنس دختر خندم میگیره. دخترا اوصولا خیلییییییییی خوبن ولی بعضی وقتها یه کارایی میکنن ادم میمونه چی بگه. امروز با دوستام رفته بودیم بیرون منم خوابالو نشسته بودم تو ماشین داشتم چرت میزدم. خلاصه پیاده شدیم رفتیم نشستیم رو تخت(رفته بودیم دربند) من داشتم قلیون میکشیدم همونجوری هم خواب و بیدار بودم دیدم بچه ها یهو شروع کردم به چک کردم شال و ارایش. حالا من با مقنعه و بدون ارایش رفته بودم!!! خوب واسه اینکه تازه بیدار شده بودم ادم خوابالو که نمیتونه خط چشم بکشه!!!!!!!!!!! خلاصه دیدم سر و صدا شد چشامو باز کردم دیدم یه گله پسر!!! نشستن رو تخت بغلیه ما. اومدم دوباره بگیرم بخوابم که دیدم دوستام یه حرکت خیلی جالب کردن. این 4 تا دختر چشماشونو تنگ کرده بودم داشتن از بین اونا انتخاب میکردن. یعنی یه لحضه یاد یه شیر افتادم که تو کمینه اهو داره نگاش میکنه!!! البته اینجا برعکس بود چون اوصولا دخترا باید اهو باشن نه؟ اینجا پسرا اهو بودن!!!! در کسری از ثانیه اون جمعییت بین ما تقسیم شدم. اون چشم سبز و بولیز مشکیه ماله من!!! اون ساعت طلاییه مال تو!!! اون کفش ال استار سفید مال اون!!! خلاصه همشون تقسیم شدن. الان نوبته دام بود!!! نمیدونم کدوم احمقی به اینا گفته واسه جلب توجه بلند بخند؟ یهو زدن زیر خنده اونم بلندددددددددددددددددددد!!! حالا اون وسط منم عینه این مشنگ ها دارم نگاشون میکنم بفهمم چرا خندیدن منم بخندم!!! با این خنده فکر کنم کل تهران توجه شون به ما جلب شد چه برسه به اون پسرا!!! دوستای منم تا دیدن اینجوریه رفتم نشستن رو تخت اونا. حالا مگه جا میشدن؟ من موندم اینور داشتم چرت میزدم و قلیون میکشیدم. بعدش مثل اینکه تقسیمات انجام گرفت چون رفتن جگر گرفتن اوردن البته درسته دوستام زیادی جلف تشریف دارن و من در حال حاضر اصلا بهشون نمیخورم و بعضی وقتها از خودم میپرسم واسه چی باهاشون میری بیرون ولی در کل ما دوستای چند ساله ایم و هر ایرادی داشته باشیم ولی هوای همو زیاد داریم. در واقع اونا هوای منو زیاد دارن. با اینکه من ضعف گروهشون به حساب میام ولی حتی 1 مورد هم نشده که بدون من برن بیرون. بد بینی نمیکنم ولی انگار من براشون حکم امنیت رو دارم ولی نمیدونم امنیت از چی؟ شاید امنیت از شکسته شدن. این که اونارو مطمئن کنم عالی هستن و اگه فلان پسره بهت خیانت کرد ارزشتو نداشت و از این حرفا. نمیدونم درست فهمیدم یا نه ولی هرکس که  با من اشنا میشه به شدت وابسته میشه مخصوصا دختر و چند بار به من گفتم تو به ادم احساس امنیت میدی. ولی از چی؟ من ادم بیخیالیم ولی خیلی مطمئن . شاید این اطمینان از خودم و کاری که میکنم باعث میشه کسی که کنارمه احساس امنیت کنه؟ مثلا بین 4 تا دختر فوق العاده زیبا و خوش هیکل یا ارایش های هالیوودی و لباس های مارک دار من تیکه ی جدا به نظر بیام با قیافه ی معمولی بدون ارایش و خسته و ناله و خشن ولی به نظرم اونا به همین من احتیاج دارن. به نظرم اونا به اطمینان من از خودم احتیاج دارن. این که مثلا من میدونم چیم کیم . نمیدونم. ادم از این دخترا سر در نمیاره!!!البته با این که هیچ کدوم از اون پسرا حتی نگاهی هم به من نکردن و احتمالا اصلا منو ندیدن!!!(با اینکه خیلی درشتم) ولی بازم دوستام کلی ازم تعریف کردم و بعدش کلی دعوام کردن که چرا زیاد بیرون نمیریم و اینکه من چرا زیاد با دوستای این طرفیم میپرم تا اونا و کلا امروز بهشون خیلی خوش گذشته بود فقط اگه بیشتر باهاشون حرف میزدم و روزه ی سکوت نمیگرفتم. بعضی وقتا با خودم فکر میکنم همینطور که اونا به من احتیاج دارن منم به اونا احتیاج دارم. چقدر امروز به نظرم خوشگل شده بودن و داشتم فکر میکردم خوش به حال من که دوستام انقدر خوشگل هستن و برام سوال شد که چرا اینا با این زیبایی عقل ندارن حتی در حد جلبک؟!!! خلاصه امروزم گذشت و من هنوز همونیم که هستم. و  چقدر خودمو دوست دارم. و به خودم افتخار میکنم فقط نمیدونم چرا؟!!! کلا همه عاشق خودشونن دیگه؟ نه؟ یا فقط من اینجوریم؟ من هیچ وقت جوم خودمو قسم نمیخورم همه اینجورین دیگه؟ نه؟من اصلا ادم از خود راضی نیستم مشکل از خودتونه.

نظرات 2 + ارسال نظر
vo0ro0jak چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ق.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

منم عاشقتم چون عین ۱۸سالگی خودمی٬زمانی که همه غرق تو پسر بازی بودن من غرق خودم بودم

هومن یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ق.ظ http://www.sarabejade.persianblog.ir

خلی جالب بود . ولی عجب روشی بود برای آشنایی ها . از این به بعد هر دختری بلند خندید میفهمم باید چیکار کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد